• وبلاگ : زر بافت
  • يادداشت : اصطلاحات
  • نظرات : 6 خصوصي ، 14 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    ايرادهايي كه مي توان به اين دلايل گرفت و ثابت كرد كه اينا اشتباه هستند:

    اشتباه بزرگي كه ماديگراها در اين استدلالات مرتكب شدند، اينه كه ابزاركار رو با فاعل كار اشتباه گرفتند. مثلاً گاليله تلسكوپ رو كشف كرد و مي تونست باهاش آسمونها رو تماشا كنه. حالا اين سئوال پيش مياد كه اگه اين دوربين ها رو بگيرن از ما، به طور قطع و يقين بخشي از مطالعات ما درباره نجوم و آسمان ها تعطيل ميشه. ولي آيا بيننده اصلي ما هستيم يا دوربين؟؟ آيا دوربين ابزاركار ماست كه بوسيله اون مي بينيم و بيننده واقعي اونه؟؟

    در مورد مغز هم همين طوره. هيچ كس انكار نمي كنه كه بدون سلول هاي مغزي، انجام تفكر ممكن نيست. ولي آيا مغز ابزار روحه يا خود روح؟؟ خلاصه اينكه اين استدلالاتي كه ماديون مي آورند، هيچكدام ثابت نمي كنه كه مغز انجام دهنده ادراكاته نه ابزار ادراكات(دقت كنيد).

    اگر مردگان چيزي نمي فهمند، چون ارتباط روح با بدنشون از بين رفته نه اينكه روحشون از بين رفته. درست مثل اينكه كه دستگاه بي سيم و مخابراتش از كار ميفته. آيا مي تونيم بگيم اونا وجود ندارند؟؟ نه! ساحل نشين ها نمي تونند باهاشون ارتباط برقرار كنند وگرنه اونا وجود دارند.

    يكي ديگه از دلايلي كه مي تونيم باهاش روح رو ثابت كنيم، اينه كه شخصيت ما به هيچ وجه تغغير نمي كنه. ما وقتي خوشحال ميشيم، ميگيم: من خوشحال شدم. يا به هنگام ناراحتي ميگيم: من نارحت شدم. مي دونيم كه توي هر شبانه روز ميليون ها سلول ما پيوسته در حال تغيير هستند و مي ميرند و به جاي اونها سلول هاي تازه بوجود مياد. اگه قرار باشه يه چيزي به اسم روح توي شخصيت آدم نباشه، خوب، باهربار عوض شدن سلول ها بايد همه چيزمون به كلي عوض بشه و يه آدم جديد بشيم. درحالي كه اگه هفتاد سال كنيم، بازم ميگيم: من توي كودكي آدم زرنگي بودم. من الان اين طور هستم. من....و خيلي چيزهاي ديگه. پس مي فهميم اين «من» اي كه ما ميگيم، همون چيزيه كه اسمشو ميزاريم روح و اصلاً تغيير نمي كنه. (منظور از تغيير اينه كه از بين نميره و گرنه روح هم برا خودش تكامل داره.)

    يه چيز ديگه كه مي تونيم براي اثبات روح بگيم اينه كه:

    فرض كنيد كنار يه دريا نشستيم. چندتا قايق كوچيك و بزرگ روي آب در حركت اند. آقتاب رو مي بينيم كه داره غروب مي كنه.از طرفي ديگه ماه هم داره طلوع مي كنه. مرغان دريايي هم درحال پرواز كردن هستند. در يك سمت هم كوه بزرگي وجود داره. حالا براي لحظاتي چشماي خودمونو ببنديم و هرچي ديديم رو مي تونيم توي ذهنمون مجسم كنيم. كوه با همون عظمت، دريا با همون وسعت، كشتي ها با همون اندازه شون و....حالا اين سئوال پيش مياد كه اينا رو كه توي ذهن مجسم مي كنيم، توي مغزمون جا ميگيرن؟؟ اگه روح وجود نداشته باشه، آيا سلول هاي مغزي به اون كوچكي مي تونند همه اينارو با همون وسعت توي خودشون جا بدن؟؟ مثل اينه كه بگيم نقشه يه ساختمان 500 متري رو توي يه زمين 100 متري بسازيم. خوب مسلمه كه امكان نداره. ممكنه بازم اين سئوال پيش بياد كه همون طور كه نقشه هارو با مقياس مشخص كوچيك مي كنند، حتماً مغز ما هم اين كار رو انجام ميده. جواب: اگه دقت كنيم مي بينيم كه اين چيزها درست به اندازه واقعي شون هستند نه كوچيك شده چيزها. پس اين مطلب هم نقض ميشه.

    يه راه حل ديگه هم كه ميشه وجودروح رو اثبات كرد اينه:

    مي دونيم پديده هاي روحي اصلاً با پديده هاي مادي شباهت ندارند. چون: 1- موجودات زمان مي خواهند و جنبه تدريجي دارند. 2- با گذشت زمان فرسوده و كهنه مي شوند.3- قابل تجزيه به اجزاي متعددي هستند.

    اگه بگيم كه روح يه چيز مادي هست، بايد گفت پس عكس ها و صحنه هايي كه از دوران كودكي ما در ذهن ماهست، چرا كهنه نميشه؟؟ يا عكسي كه از خونه 20 سال پيش توي ذهن داريم، الان هم همونه و اصلاً فرسوده نشده.